ایزدخواست ! یکتاپرستی از قدیم و حتی قبل از ورود اسلام به ایران، در بین ایرانیان وجود داشته است. این ویژگی را حتی در اسامی افراد، شهرها و روستاهای این سرزمین میتوان مشاهده کرد. ایزدخواست شهری است که از قدیم به دروازهی استان فارس شناخته شده است. برای رسیدن به آثاری چون تخت جمشید ، پاسارگاد و نقش رستم که بارزترین آثار تاریخی ایران هستند، باید از این شهر کوچک عبور کرد.
هنگامی که به شهر نزدیک میشوید، یک اثر شکوهمند خودنمایی میکند که در یک نگاه شما حدس درست را در مورد این شهر میزنید. بله! این شهر تاریخی را در خود جای داده است که قرنها همراه ما ایرانیها بوده است. در کی سفر قصد داریم بصورت مختصر اشارهای کنیم به ایزدخواست تا شما بتوانید به راحتی سفر خود به آنجا را برنامهریزی کنید.
این شهر کوچک در شمالی ترین نقطهی استان فارس و در مرز این استان با استان اصفهان قرار داد. فاصلهی این شهر تا اصفهان ۱۵۰ کیلومتر (از شمال) و تا شیراز ۳۷۰ کیلومتر (از جنوب) است و بر روی بزرگراه شمارهی ۶۵ که این دو شهر را به هم متصل میکند قرار دارد.. برای رسیدن به ایزدخواست دو راه کلی وجود دارد که از نیمهی غربی کشور باید ابتدا به شهرضا در جنوب اصفهان رفت و سپس بزرگراه شمارهی ۶۵ را به سمت جنوب ادامه داد.
راه دیگر که مخصوص نیمهی شرقی و از جنوب تا استان بوشهر ( شهر بوشهر را بشناسید .) هم است، از شهر سورمق در شمال شیراز ( معرفی شهر شیراز و جاذبه های آن ) میگذرد و باید بزرگراه شمارهی ۶۵ را ۹۲ کیلومتر به سمت شمال ادامه داد. لازم به ذکر است که شهر سورمق روی تلاقی بزرگراههای ۶۵ و ۷۸ قرار دارد.
این شهر را را یزدخواست هم گفتهاند. اما در هر حال خواست ایزد معنا میدهد، یعنی شهری که ایزد خواسته باشد! اندر احوال نامگذاری این شهر حکایتها گفتهاند، مثلا اینکه سالها پیش برف سنگینی بر فراز شهر باریده و ساکنان آن پس از تلفات بسیار تصمیم به ترک شهر گرفتهاند و بومیها اینطور میگویند که ایزد خواسته اینگونه باشد! اما قدمت کهن شهر که به زمان ساسانیان برمیگردد، چیز دیگری میگوید. در آن دوران رسم بر این بوده برخی از شهرها را به نام خدا نامگذاری میکردهاند، مثل بغداد که به معنای دادهی بغ (خدا در زبان پهلوی) است ایزدخواست نیز میتواند همین معنا را بدهد.
کمتر بنای شهری در ایران وجود دارد که به اندازه ایزدخواست هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ طبیعی غنی باشد و تا به این اندازه مهجور و ناشناخته باقی بماند. این اثر در شکوه چیزی از تختجمشید کم ندارد و اینکه کمتر نامی از آن شنیده میشود، شاید به این خاطر است که اقلیم فارس پر از دیدنی و جاذبه است. پیشنهاد توربورد این است به فارس که رفتید، بازدید از ایزدخواست را در اولویت قرار دهید، چرا که این شهر از قدیم دروازهی استان فارس بوده است.
ایزدخواست نامی آشنا برای سیاحان و باستانشناسان غربی است. تقریباً تمامی آنها که گذرشان بر منطقهی فارس افتاده، نام آن را در کنار شکوه و عظمت در دفتر خاطراتشان ظبط کردهاند و از همه شنیدنیتر، شرح شاردن، سیاح فرانسوی بر این دژ بزرگ است.
دژ ایزدخواست از خود شهر سِواست و همینک دژ ایزدخواست در ضلع جنوبی شهر قرار دارد. دژ بر روی تپهای سنگی بنا شده که تنها از سمت جنوب دسترسی بدان امکان پذیر است. ارتفاع تپه و به تبع آن دژ ایزدخواست از سطح زمین، گاه به پانزده متر میرسد و همین عامل بر شکوه دژ افزوده است. دژ به گونهای ساخته شده که هم پادگانی برای روزهای جنگ باشد و هم شهری برای زیستن. انتخاب هوشمندانه این تپه برای ساخت دژ، باعث شده بود این شهر برای قرنها شکستناپذیر باشد.
شگفت آنکه اگر ارگ بم نبود، ایزدخواست بزرگترین بنای خشتی جهان بود. گویا این دژ در زمان رونقش تا پنج هزار نفر را در خود جای میداده و در هنگام محاصرهی دژ میتوانسته تا دو سال قحطی را تاب بیاورد. سابقاً آب دژ از رودخانهی همجوار تأمین میشده که این رودخانه نیز مانند بسیاری دیگر از تالابها، رودخانهها و دریاچههای مظلوم ایران، اکنون دیگر خبری از آن نیست و خشک شده است. سازندگان شهر از مساحت کم تپه نهایت استفاده را بردهاند. کوچهها تنگ و خانهها گاه در پنج طبقه ساخته شدهاند. معماری شهر بسیار شبیه به پاوه و ماسوله است، آنطور که خانهها به صورت پلکانی ساخته شدهاند و سقف هر خانه، حیاط خانه بالاتر بوده است.
دژ یک آتشکده نیز داشته است و این نشان از حضور موبدان در شهر دارد. در زمان ساسانیان جامعه به چند طبقه تقسیم میشد و موبدان و روحانیون زرتشتی طبقه خاص خود را داشتند. حضور شانه به شانه موبدان در کنار اقشار در طبقات پایینتر، نشان از اهمیت شهر دارد. آتشکدهی ایزدخواست به محض ورود اسلام به منطقه، تبدیل به مسجد شد و این تغیر کاربری صدماتی را به بنا وارد کرده است. اهمیت آتشکده ایزدخواست باعث شده این بنا به طور جداگانه به ثبت ملی برسد.
پس از اسلام این شهر رو به افول گذاشت و میرفت که از یادها پاک شود. اما اینبار صفویان شکوه و خاطره ساسانیان را زنده کردند و بر تن بیرمق ایزدخواست جانی دوباره دمیده شد. مردم بسیاری ایزدخواست را برای زندگی انتخاب کردند، مسجد ساخته شد، کاروانسرا ساخته شد، آبانبار ساخته شد و ایزدخواست دوباره همان شد که بود.
سیاحان غربی از این روزگار پایشان به ایزدخواست باز شد و همگان از طراوت و رونق شهر نوشتهاند. اما بخت با ایزدخواست یار نبود و پس از صفویه شهر از رونقش افتاد و هر روز جمعیتش نسبت به قبل کمتر میشد. اسنادی نشان میدهد ایزدخواست تا آن هنگام که تهران پایتخت ایران شد نیز سکنه داشته است. اما امروزه شهر خالی و در شُرُف ویرانیست. از همه غمانگیزتر بیتوجهی مسئولان حوزه گردشگری به این شهر با ارزش است، آنطور که گویا ایزدخواست شهری نفرین شده و خانه ارواح است.
دیدنی های ایزد خواست تنها به دژ ایزدخواست محدود نمیشود. شهر کاروان سرایی زیبا و پلی تاریخی دارد که هر دو متعلق به عصر صفوی هستند. کاروان سرا به فاصله اندکی از دژ قرار دارد و در سمت جنوبی کاروان سرا دیوارهای بزرگ و طبیعی وجود دارد که شهر را از دشت جدا میکند. برای دیدن پل نیز راه سختی در پیش ندارید، پل در شهر واقع شده و دیدن آن میتواند شما را لحظاتی به اعماق تاریخ ببرد.
سد قوسی ایزدخواست نیز جاذبه ای دیگر است که دیدنش توصیه میشود. قدمت این سد به دوران ساسانیان باز میگردد و گوشهای از هنر و دانش نیاکانمان را به رخ میکشد. شهر ایزدخواست در میانه راه آباده و شَهرضا قرار دارد و این دو از دیدنی ترین شهرهای فارس و اصفهان هستند.
ایزدخواست در تلاقی مناطق مرکزی ایران با آبوهوای گرم و مناطق واع در رشته کوه زاگرس قرار دارد. شهرهایی که در این ناحیه هستند، ویژگیهای آبوهوایی جالبی دارند. به عنوان مثال با وجود اینکه از لحاظ بارندگی به مناطق مرکزی ایران شباهت بیشتری دارند، اما دمای هوا را از شهرهایی مانند بروجن، سمیرم و شهرکرد به ارث بردهاند. برای سفر به ایزدخواست فصل بهار را پیشنهاد میدهیم. دشتهای آباده و ایزدخواست در این فصل یک تجربهی زیبا را برای شما رقم میزنند. اما اگر در فصلهای پاییز و زمستان به ایزدخواست سفر کنید، شاید لازم باشد لباس بیشتری با خود ببرید. در تابستان هم دمای هوای ایزدخواست بسیار بالاست و از این لحاظ به مناطق مرکزی ایران شباهت دارد.
تاریخ غنی، جمعیّت زیاد و گوناگون، وسعت گستردهی استان فارس باعث شده غذاهای محلّی کیفیّت و تنوّع زیادی داشته باشند. آباده نزدیکترین شهرستان به ایزدخواست است و بنابرین بسیاری از آداب و رسوم و غذاها در بین این دو شهر مشترک است. در آغاز ماهِ اسفند، در این مناطق غذایی به نام پلواسفندی طبخ میشود، که معجونی از غلّات و ادویهجات است.
نخود، عدس، ماش، لوبیا، گندم، جو و برنج غلّاتی است که در پخت این غذا استفاده میشوند. هنگام طبخ به آن پودرِ گل سرخ، پودر میخک، پودر زیره، جوز هندی، دارچین، زنجبیل، فلفل سیاه و هِل اضافه میکنند که طعمی دلچسب به غذا میبخشد. در تهیّهی این غذا حتماً از گوشت گوسفندی و روغن محلّی استفاده میشود. از دیگر غذاهای محلّی این ناحیه میتوان به شیرینپلو، کوفته هلو، لورک، ریچال، کوفته گشنیز، لالک بادمجان، آخورک، آش انار و شوله مجکی اشاره کرد که اکثر آنها پسوند شیرازی را به همراه دارند.
منبَّتکاری یکی از صنایعدستی است که قدمتی بالا بین این مردم دارد و به نوعی در آن صاحب سبکاند. هنر منبَّت آباده بهعنوان یکی از آثار فرهنگی ایران ثبت ملّی شده است. منبَّت به هنر کَندهکاری روی چوب گفته میشود و با خراطی و معرَّقکاری متفاوت است.
قالی دیگر سوغات این منطقه است. هنر قالیبافی در آباده وایزدخواست ریشه در فرهنگ عشایری مردم دارد و قالیِ آنها مملو از نقشهای انتزاعیِ عشایری است. امّا از همه مشهورتر نوعی سنگ استحمام است که از ترکیبِ گِل سفید و چربی حیوانی تهیّه میشود که آن را با اسم روشور و یا سفیدآب میشناسیم.
در حال حاضر آسانترین راه برای سفر به آباده، استفاده از اتوبوس است. هزینهی اتوبوس از تهران تا آباده که فاصلهای ۶۰۰ کیلومتری دارد، ۶۱ هزار تومان است. داخل خود ایزدخواست هم دو اقامتگاه بومگردی به نامهای مهرگان پارس و ایذمهر وجود دارد که هزینهی آنها، به ازای هر نفر، شبی از ۵۰ هزار تومان به بالا است. اما رستورانهای این شهر به نسبت شهرهای بزرگ بسیار ارزانتر و در عین حال باصفا هستند. اگر به ایزدخواست سفر کنید، از لحاظ هزینه پشیمان نمیشوید وتاریخ این منطقه نیز شما را هیجانزده خواهد کرد. کی سفر به شما ایزدخواست را پیشنهاد میدهد.
جور زمان بر ایزدخواست سخت گرفته و این یادگار گرانقدر تاریخمان در خطر فرسایش طبیعت و بیتوجهی ما قرار دارد. شهری که از فاصله چند کیلومتری شکوه خود و غرور سازندگانش را به رخ میکشد، یکه و تنها در بیابان منتظر ماست.. انتظار میکشد تا نوازشش کنیم، بر دیوارهایش دست بکشیم و از یاد نبریم که این دژ، جان خیلیها را نجات داده است. گویی هنوز از کِنِشتاش بوی آتش میآید، از کوچههایش صدای قهقه کودکان گوش را نوازش میدهد و از مسجدش بانگ خوش اذان بر دل مینشیند. اینجا ایزدخواست است.. ایزد خواسته که باشد…